سرچشمه اندیشههای فیلیپ کاتلر درکتاب مارکتینگ تری (marketing3)
احمد آخوندی
- فیلیپ کاتلر، پدر بازاریابی نوین، نویسندهی کتاب مارکتینگتریmarketing3.0 است . دو همکار دیگر کاتلر در این کتاب، هرماوان کارتاجایا، و ایوان سیتوان است؛ کتابی متعلق به سال 2010 .
کاتلر در مارکتینگ تری چه می گوید؟
افشرهی دیدگاه کاتلر در کتاب مارکتینگتری این است که باید شرکتها از مشتری محوری، مشتری مداری، و به تعبیر لطیفتر مشتری نوازی، به روح و روان آدمی توجه بیشتری داشته باشند. وظیفهی شرکتها برای بقا و پابرجاییشان تنها در این عبارت خلاصه خواهد شد که "روح و روان آدمی را تسخیر کنید". "در قلب انسانها صادقانه و عمیق نفوذ کنید". در غیر این صورت، در انتظار نابودی و انحلال خود لحظه شماری کنید.
تبیین این دیدگاه دشوار است. اما کاتلر با درک دقیق از شناخت روش علمی میتواند. به خاطر دارید که نیوتن عنوان کرد برای تبیین دیدگاهش یعنی جاذبهی زمین، بر شانهی غولهای علم ایستاد. کاتلر نیز بر شانهی غولها ایستاده است تا بتواند نظریهاش را تبیین کند.
جملات مدیریتی؛ يكصد و بيست فرمان براي مديريت...120 order for management
1- قاطع،امامهربان باشید.
2- جدی ،امالطیف باشید.
3- در انجام كارها روي شيوهاي خاص تأكيد نكنيد. شايد كسي بتواند از مسير كوتاهتر و بهتري شما را به مقصد برساند.
4- توجه داشته باشيد دانش و تجربه، هيچ كدام به تنهايي رهگشا نيستند، مثل اكسيژن و هيدروژن كه از تركيب معيني از آنها هواي تنفس ما تأمين ميشود، ميتوان با آميختن دانش و تجربه، راهكارهاي حياتي و استثنايي خلق كرد.
5- به خاطر داشته باشيد رعايت استانداردهاي محيط كار در كارايي كارمندان مؤثر است.
6- با فرق گذاشتن بيهوده بين افراد گروه، انگيزه كاري آنها را از بين نبريد.
7- از مشورت و نظرخواهي با نيروي جوان ابايي نداشته باشيد.
8- با رفتارهاي ضد و نقيض، اعتماد زيردستان را از خود سلب نكنيد.
9- در به وجود آوردن فضاي رقابتي سالم، كوشا باشيد.
10- براي ارتقاي سطح دانش كارمندان و افزايش بهرهوري آنان، كلاسهاي آموزشي ترتيب دهيد و از لوازم كمك آموزشي بهره گيريد.
۱۰ درس شگفت انگیز از زندگی انیشتین
“من هیچ استعداد خاصی ندارم .فقط عاشق کنجکاوی هستم “
چگونه کنجکاوی خودتان را تحریک می کنید ؟ من کنجکاو هستم. مثلا پیدا کردن علت اینکه چگونه یک شخص موفق است و شخص دیگری شکست می خورد .به همین دلیل است که من سال ها وقت صرف مطالعه موفقیت کرده ام . شما بیشتر در چه مورد کنجکاو هستید ؟
پیگیری کنجکاوی شما رازی است برای رسیدن به موفقیت.
۲ .پشتکار گرانبها است
“من هوش خوبی ندارم، فقط روی مشکلات زمان زیادی میگذارم”
تمام ارزش تمبر پستی توانایی آن به چسبیدن به چیزی است تا زمانی که آن را برساند.مانند تمبر پستی باشید ؛ مسابقه ای که شروع کرده اید را به پایان برسانید .
با پشتکار می توانید به مقصد برسید.
خوبی
میتوان با یک گلیم کهنه هم
روز را شب کرد و شب را روزکرد
میتوان با هیچ ساخت
میتوان صد بار هم
مهربانی را
خدا را
عشق را
با لبی خندان تر از یک شاخه گل تفسیرکرد
میتوان درفکرباغ ودشت بود
عاشق گلگشت بود
: میتوان این جمله را در دفتر فردا نوشت
”خوبی از هرچیز دیگربهتراست“
من آدم تاثیرگذارى هستم
او دانشآموزان را یکىیکى به جلوى کلاس میآورد و چگونگى اثرگذارى آنها بر خودش را بازگو میکرد.
آن گاه به سینه هر یک از آنان روبانى آبى رنگ میزد که روى آن با حروف طلایى نوشته شده بود:
« من آدم تاثیرگذارى هستم »
سپس آموزگار تصمیم گرفت که پروژهاى براى کلاس تعریف کند تا ببیند این کار از لحاظ پذیرش اجتماعى چه اثرى خواهد داشت.
آموزگار به هر دانشآموز سه روبان آبى اضافى داد و از آنها خواست که در بیرون از مدرسه همین مراسم قدردانى را گسترش داده و نتایج کار را دنبال کنند و ببینند چه کسى از چه کسى قدردانى کرده است و پس از یک هفته گزارش کارشان را به کلاس ارائه نمایند.
یکى از بچهها به سراغ یکى از مدیران جوان شرکتى که در نزدیکى مدرسه بود رفت و از او به خاطر کمکى که در برنامهریزى شغلى به وى کرده بود قدردانى کرد و یکى از روبانهاى آبى را به پیراهنش زد. و دو روبان دیگر را به او داد و گفت:
ما در حال انجام یک پروژه هستیم و از شما خواهش میکنم از اتاقتان بیرون بروید، کسى را پیدا کنید و از او با نصب روبان آبى به سینهاش قدردانى کنید.
مدیر جوان چند ساعت بعد به دفتر رییسش که به بدرفتارى با کارمندان زیر دستش شهرت داشت رفت و به او گفت که صمیمانه او را به خاطر نبوغ کاریاش تحسین میکند.
رییس ابتدا خیلى متعجب شد آن گاه مدیر جوان از او اجازه گرفت که اگر روبان آبى را میپذیرد به او اجازه دهد تا آن را بر روى سینهاش بچسباند.
شغل آینده
کشیشى پسری نوجوان داشت و کم کم وقتش رسیده بود که فکرى در مورد شغل آیندهاش بکند .
پسر هم تقریباً مثل بقیه همسن و سالانش واقعاً نمیدانست که چه چیزى از زندگى میخواهد و
ظاهراً خیلى هم این موضوع برایش اهمیت نداشت ...
یک روز که پسر به مدرسه رفته بود ، پدرش تصمیم گرفت آزمایشى براى او ترتیب دهد .
به اتاق پسرش رفت و سه چیز را روى میز او قرار داد : یک کتاب مقدس، یک سکه طلا و یک
بطرى مشروب !!!
کشیش پیش خود گفت : من پشت در پنهان میشوم تا پسرم از مدرسه برگردد و به اتاقش بیاید
آنگاه خواهم دید کدام یک از این سه چیز را از روى میز بر میدارد ...
اگر کتاب مقدس را بردارد معنیش این است که کشیش خواهد شد و این خیلى عالیست
اگر سکه را بردارد یعنى دنبال کسب و کار خواهد رفت که آنهم بد نیست
امّا اگر بطرى مشروب را بردارد یعنى آدم دائم الخمر و به درد نخوری خواهد شد که جاى
شرمسارى دارد ...
مدتى نگذشت که پسر از مدرسه بازگشت و در خانه را باز کرد و در حالى که سوت میزد
کاپشن و کفشش را به گوشهاى پرت کرد و یک راست راهى اتاقش شد ...
کیفش را روى تخت انداخت و در حالى که میخواست از اتاق خارج شود چشمش به اشیاء روى
میز افتاد ، با کنجکاوى به میز نزدیک شد و آنها را از نظر گذراند ...
کارى که نهایتاً کرد این بود : کتاب مقدس را برداشت و آن را زیر بغل زد و سپس سکه طلا را
توى جیبش انداخت و در بطرى مشروب را باز کرد و نیمی از آن را نوشید ...!!!
کشیش که از پشت در ناظر این ماجرا بود زیر لب گفت :
« خداى من! چه فاجعه بزرگی ! پسرم سیاستمدار خواهد شد ! »
درخت جادویی درون
درخت جادویی |
درسهایی برای کارو زندگی
سلام
همه روز اول صبح
سكه مهر و محبت را
از قلك دل برداريم
و ببخشيم به اول نفري
كه به ما مي تابد
اولين عابر امروز
كه از كوچه ما مي گذرد
و صميمانه بگوييم:
"سلام"
از كتاب:پل
مجتبي كاشاني
چگونه موفق شویم؟
* برنامه ريزی کن وقتی که ديگران مشغول بازی کردن هستند
* مطالعه کن وقتی که ديگران در خواب هستند
* تصميم بگير وقتی که ديگران مردد هستند
* خود را آماده کن وقتی که ديگران درخيال پردازي هستند
* شروع کن وقتی که ديگران در حال تعلل هستند
* صرفه جويی کن وقتی که ديگران در حال تلف کردن هستند
* گوش کن وقتی که ديگران در حال صحبت کردن هستند
* لبخند بزن وقتی که ديگران خشمگين هستند
* پافشاری کن وقتی که ديگران در حال رها کردن هستند
برگرفته از سایت خبرگزاری علمی دانا نیوز
منبع اصلی www.sohagroup.com
کارشیفتگی؛بیماری جدید منابع انسانی
موضوع: مدیریت منابع انسانی
سال انتشار(میلادی): 2009
وضعیت: تمام متن
منبع: ماهنامه تدبیر-سال نوزدهم-شماره 201
تهیه و تنظیم: پایگاه مقالات علمی مدیریت www.SYSTEM.parsiblog.com
چکیده: چند دهة پیش رابی کاپلان در مقالهای عنوان کرده بود که انسانها اسیر و گرفتار سه چیز هستند. نخست، گرفتار خودشان بوده و اسیر هواهای نفسانی و صفات زشت و پلید انسانیاند.در مرتبه دوم، اسیر اموال و داراییهای خویشند و برای به دست آوردن آن به هر وسیلهای خواه درست، خواه نادرست متوسل میشوند و در نهایت گرفتار بند تعصباتاند. کاپلان، این مقاله را در دهة 1940 میلادی، یعنی درست زمانی که بسیاری از یهودیان برای به دست آوردن موقعیت و مقام اجتماعی و سیاسی، دین و مذهب خود را انکار میکردند نوشت؟ اما اگر کاپلان در جامعه امروزی زندگی میکرد، شاید بعد چهارمی نیز به این بندها اضافه میکرد و آن اسیر کار بودن است. انسانهای امروزی گرفتار کار خود هستند. البته شاید بهتر باشد بگوئیم که انسانهای سده بیست و یکم بردة کار خود هستند. اعتیاد به کار، حالتی است که در آن فرد مبتلا، به گونهای رفتار می¬کند که برای خانواده و زندگی اجتماعی او در محیط کار و خارج از آن، زیان آور است. این حالت به خستگی، نداشتن رابطه خوب با همکاران غیر معتاد، یا کم بودن زمان و انرژی برای زندگی خانوادگی، دوستان، سرگرمی ها و فعالیتهای دیگر منجر می شود.
هميشه اجازه بده که رئيست اول صحبت کنه!
نتيجهء اخلاقي اينکه هميشه اجازه بده که رئيست اول صحبت کنه!
آگاهی از اطلاعات شغلی=از دست ندادن فرصت
نتيجهء اخلاقي اينکه اگه توي شغلت از اطلاعات شغلي خودت کاملا آگاه نباشي، فرصتهاي بزرگي رو از دست ميدي!
تغیر از درون
وقتی تخم مرغ به وسیله یک نیروئی از داخل میشکند، یک زندگی آغاز میشود.
تغییرات بزرگ همیشه از داخل انسان آغاز میشود.
توصیه مدیریتی
موتوريه با رنگ پريده، نفس زنان ميگه: والله ... داداش.... خدا پدرت رو بيامرزه واستادي... آخه ... كش شلوارم گير كرده به آينه بغلت
نتیجه اخلاقی
اگه می بینید بعضی ها در کمال بی استعدادی پیشرفت های قابل ملاحظه ایی دارند ببینید کش شلوارشان به کجای یک مدیر گیر کرده
فراموش کردن اصل موضوع
مردی با دوچرخه به خط مرزی می رسد. او دو کیسه بزرگ همراه خود دارد. مامور مرزی می پرسد : « در کیسه ها چه داری». او می گوید « شن» .
مامور او را از دوچرخه پیاده می کند و چون به او مشکوک بود ، یک شبانه روز او را بازداشت می کند ، ولی پس از بازرسی فراوان ، واقعاً جز شن چیز دیگری نمی یابد. بنابراین به او اجازه عبور می دهد.
هفته بعد دوباره سر و کله همان شخص پیدا می شود و مشکوک بودن و بقیه ماجرا...
این موضوع به مدت سه سال هر هفته یک بار تکرار می شود و پس از آن مرد دیگر در مرز دیده نمی شود.
یک روز آن مامور در شهر او را می بیند و پس از سلام و احوال پرسی ، به او می گوید : من هنوز هم به تو مشکوکم و می دانم که در کار قاچاق بودی ، راستش را بگو چه چیزی را از مرز رد می کردی؟ قاچاقچی می گوید : دوچرخه!
از موضوعات اصلی غافل می کند
داستان مدیریتی
ملا قبول کرد, شب در آنجا رفت وتا صبح به خود پیچید و سرما را تحمل کرد و صبح که آمد گفت: من برنده شدم و باید به من سور دهید.گفتند: ملا از هیچ آتشی استفاده نکردی؟ملا گفت: نه, فقط در یکی از دهات اطراف یک پنجره روشن بود و معلوم بود شمعی در آنجا روشن است. دوستان گفتند: همان آتش تورا گرم کرده و بنابراین شرط را باختی و باید مهمانی بدهی.
ملا قبول کرد و گفت: فلان روز ناهار به منزل ما بیایید. دوستان یکی یکی آمدند, اما نشانی از ناهار نبود گفتند: ملا, انگار نهاری در کار نیست. ملا گفت: چرا ولی هنوز آماده نشده, دو سه ساعت دیگه هم گذشت باز ناهار حاضر نبود. ملا گفت: آب هنوز جوش نیامده که برنج را درونش بریزم.
دوستان به آشپزخانه رفتند ببیننند چگونه آب به جوش نمی آید. دیدند ملا یک دیگ بزرگ به طاق آویزان کرده دو متر پایین تر یک شمع کوچک زیر دیگ نهاده.گفتند: ملا این شمع کوچک نمی تواند از فاصله دو متری دیگ به این بزرگی را گرم کند. ملا گقت: چطور از فاصله چند کیلومتری می توانست مرا روی تپه گرم کند؟شما بنشینید تا آب جوش بیاید و غذا آماده شود.
نکته:
با همان متری که دیگران را اندازه گیری میکنید اندازه گیری می شوید
نگاهی کوتاه بر مدیریت استراتژیک
ثروتمندترین مردان 2011/ بیل گیتس بار دیگر ثروتمندترین مرد آمریکا شد
به گزارش خبرگزاری مهر، بیل گیتس که پیش از این بارها در طبقه بندی سالانه فوربس برای تعیین ثروتمندترین مردان آمریکا اول شده بود بار دیگر در راس این فهرست ایستاد.
در میان 400 ثروتمندی که در این طبقه بندی وارد شده اند "بنیانگذار غول نرم افزاری دنیا" در سکوی نخست ایستاد تا در ادامه آن اسامی آشنای دیگری از دنیای فناوری قرار گیرند.
برپایه این طبقه بندی جدید، بیل گیتس با 59 میلیارد دلار دارایی، پولدارترین مرد آمریکا و پس از "کارلوس اسلیم"، تاجر مکزیکی، دومین مرد ثروتمند دنیا شد.
هرچند بیل گیتس از سال 2008 رسماً با دنیای فناوری خداحافظی کرد و در سالهای اخیر 28 میلیارد دلار صرف فعالیتهای بشردوستانه ای چون مبارزه با بیماریها، گرسنگی و بی سوادی در نقاط مختلف دنیا به ویژه آفریقا کرده است همچنان به عنوان یکی از بزرگان فناوری شناخته می شود.
در این طبقه بندی، پس از بیل گیتس نامهای دیگری نیز به چشم می خورند که در عرصه فناوری و اینترنت پیشگام هستند.
به طوریکه، "لری الیسون"، بنیانگذار شرکت اوراکل با 33 میلیارد دلار دارایی در رتبه سوم و "جف بزوس"، بنیانگذار شرکت آمازون با 19.1 میلیارد دلار در رده سیزدهم ثروتمندترین مردان آمریکا قرار گرفته است.
نکته شگفت انگیز در طبقه بندی 2011 مجله فوربس در این است که برای اولین بار، مارک زاکربرگ، مخترع فیسبوک با 27 سال سن و 17.5 میلیارد دلار دارایی در میان 20 ثروتمند اول آمریکا قرار گرفته است و با ایستادن در سکوی چهاردهم حتی از بنیانگذاران گوگل، "سرگی برین" (رتبه پانزدهم، 38 ساله مالک 16.7 میلیارد دلار) و "لری پیج (رتبه شانزدهم، 38 ساله مالک 16.7 میلیارد دلار) سبقت گرفت.
هرچند ثروت بنیانگذاران گوگل هم نسبت به 15 میلیارد دلار سال گذشته 1.7 میلیارد دلار بیشتر شده است.
در این طبقه بندی در میان دیگر ثروتمندان دنیای فناوری، استیو جابز بنیانگذار اپل با 7 میلیارد دلار در رتبه 39، اریک اشمیت رئیس سابق هیئت مدیره گوگل با 6.2 میلیارد دلار در رتبه 50، رید هافمن، رئیس شبکه اجتماعی کاری LinkedIn با 1.5 میلیارد دلار در رتبه 293 و دیوید فیلو، بنیانگذار دوم یاهو با 1.1 میلیارد دلار در رتبه 375 قرار گرفته اند.
منچستر یونایتد، با ارزش ترین برند ورزشی
ارزش برند منچستر یونایتد که هم اکنون به عنوان با ارزش ترین تیم ورزشی در جهان شناخته می شود ،تحت مالکیت خانواده مالکوم گلیزر تاجر آمریکایی و صاحب بعضی از تیم های ورزشی در دنیا، دوبرابر شده و حتی به رقمی بالاتر از آن نیز رسیده است.
به گزارش ام بی ای نیوز و به نقل از سایت www.marketingweek.co.uk، با توجه به گزارش های دریافتی از شرکت مشاوره Brand Finance، ارزش این برند باشگاهی حاضر در لیگ برتر انگلستان با 109 درصد رشد نسبت به سال 2005 به 634 میلیون دلار در سال 2011 رسید.
به گفته Brand Finance، خانواده گلیزر با استفاده از سیاست " پشتیبانی مالی موفق در زمینه عملکرد " برای رشد باشگاه، از تجربه بازاریابی در لیگ فوتبال داخلی آمریکا بهره برده و از مالکیت تیم فوتبال آمریکایی Tampa Bay Buccaneers تا منچستر یونیاتد این اندوخته را به کار می برد.
در فصل 2011-2010، منچستر یونایتد با 19 بار قهرمانی در لیگ برتر انگلیس تبدیل به موفق ترین تیم در تاریخ فوتبال این کشور شد.
منچستر یونایتد با تاکید بر روی پشنهاد خود مبنی بر شناور شدن در بورس سنگاپور، گزارشی از سود عملیاتی سالیانه این باشگاه به رقم 170 میلیون دلار در سال جاری منتشر کرد.
این اقدام خانواده گلیزر ،یک سری از بدهی های 470 میلیون دلاری باشگاه در سال جاری را تسویه خواهد کرد.
در شش سال مالکیت این باشگاه، خانواده گلیزر یک سری قرارداد های تجاری را امضا کرده است. منچستر یونایتد هم اکنون بیش از 20 شریک جهانی ( شامل نایک، Aon، Audi و DHL ) دارد که با یکدیگر 170 میلیون دلار برای برقراری ارتباط تجاری با باشگاه پرداخت کرده اند.
رسانه ها نیز با رشد 150 درصدی امضای قرارداد های داخلی و بین المللی در دوره مالکیت خانواده گلیزر و رسیدن آن به رقم 184 میلیون دلار، جریان رو به رشدی از درآمد برای منچستر یونایتد به وجود می آورند.
چگونه باید با کارکنان مشکل ساز در سازمان رفتار کنیم؟
مترجم: علیرضا ابوالفتحی
مقدمه
انسان ها اساساً بایکدیگر متفاوتاند.خواسته های آنها یکسان نبوده و ارزشها،هنجارها، و اعتقاداتشان نیز با یکدیگر تفاوت دارد.پس این وظیف? ماست که به افراد پیرامون خود به این شکل بنگریم که هرکس مانند خود ما دارای نقایص و معایبی است و اگردیگران برای ما مهم هستند، باید دررفع و تصحیح معایب آنها تاحدامکان، تلاش کنیم. یک سازمان و یا یک شرکت مانند واحد اجتماعی خانواده، از این قاعده خارج نیست، چرا که آرامش، امنیت، همدلی و یکدستی، اگر مهمترین عامل موفقیت در هرسازمان و یا شرکتی نباشد، حتماً یکی از مهم ترین آنها خواهد بود. لذا علاوه بر نقشی که همه کارکنان یک مجـموعه نسبت به هم دارند، مدیر هر واحد و یا مجـموعهای نیز با مسئولیتی والاتر و تأثیرپـذیرتر باید این درک و تـوان را داشته باشدکه معایب و مشکلات مجمـوعه خود را شناخته و با تدبیر و درایت، به حل معضـلات و موانـع اقدام کند.همیشه اولین و بهترین اقدام برای رسیدن به آرامش و ثبات، حذف عوامل مشکلساز نیست. چه بسا بتوان با اصلاح این افراد،علاوه بر ایجاد الگویی مناسب برای سایرین، درطول مسیر شغلی و مدیریتی خود تجربیات گرانبها و مفیدی آموخت.با این مقدمه باید دانست که هم? مدیران در حرفه و مسیر شغلیشان حتماً با کارکنان مشکلساز، برخورد خواهند کرد، زیرا همیشه کارکنان مشکلساز وجود دارند و همچنین این طبیعت شغل یک مدیر است که به عنوان مدیر با این افراد برخورد داشته باشد.
مدیریت در قرن ۲۱
نکته مدیریتی
به هنگام بازديد از يک بيمارستان روانى، از روان پزشک پرسيدم شما چطور ميفهميد که يک بيمار روانى به بسترى شدن در بيمارستان نياز دارد يا نه؟
روانپزشک گفت: ما وان حمام را پر از آب ميکنيم و يک قاشق چايخورى، يک فنجان و يک سطل جلوى بيمار ميگذاريم و از اوميخواهيم که وان را خالى کند.
من گفتم: آهان! فهميدم. آدم عادى بايد سطل را بردارد چون بزرگ تراست. روانپزشک گفت: نه! آدم عادى درپوش زير آب وان را بر ميدارد... شما ميخواهيد تختتان کنارپنجره باشد؟ ............ ......... ......... ......... ......... ......... ......... ......... ......... ......... ......... ......... ......... ......... ...... 1 - راه حل هميشه در گزينه هاي پيشنهادي نيست. 2 - در حل مشکل و درهنگام تصميم گيري هدفمان يادمان نرود . در حکايت فوق هدف خالي کردن آب وان است نه استفاده از ابزار پيشنهادي 3 - همه راه حل ها هميشه در تير رس نگاه نيست |
|
شانس
در زمان ها ی گذشته ، پادشاهی تخته سنگ را در وسط جاده قرار داد و برای اين كه عكس العمل مردم را ببيند.
خودش را در جايی مخفی كرد. بعضی از بازرگانان و نديمان ثروتمند پادشاه بی تفاوت از كنار تخته سنگ می گذشتند.
بسياری هم غرولند می كردندكه اين چه شهری است كه نظم ندارد.
حاكم اين شهر عجب مرد بی عرضه ای است و .....
با وجود اين هيچ كس تخته سنگ را از وسط بر نمی داشت.
نزديك غروب، يك روستايی كه پشتش بار ميوه و سبزيجات بود ، نزديك سنگ شد.
بارهايش را زمين گذاشت و با هر زحمتی بود تخته سنگ را از وسط جاده برداشت و آن را كناری قرار داد.
ناگهان كيسه ای را ديد كه زير تخته سنگ قرار داده شده بود ، كيسه را باز كرد و داخل آن سكه های طلا
و يك يادداشت پیدا كرد. پادشاه درآن يادداشت نوشته بود:
هر سد و مانعی می تواند يك شانس برای تغيير زندگی انسان باشد.
مطالب جالب مدیریتی
سرمايه گذاری روی دانايی
سازمانی که برای دانايی افراد سرمايه گذاری می کند ، ميوه کار آيی را می چيند ، وسازمانی که برای دانايی افراد سرمايه گذاری نکند چندين برابر بيشتر ، هزينه خطا و اشتباه افراد خودرا پرداخت خواهد کرد .
به جای مشتری
روزی مدير سازمانی از کارکنان خود خواست که يک دقيقه خودرا به جای ارباب رجوع تصورکنند ، قدری سکوت حاکم شد و بعد از يک دقيقه اتفاق جالبی افتاد ، کارکنان دقيقا احساس يک ارباب رجوع را پيداکرده بودند ، بعد از چند روزی ، چيد مان ميز ها ، طرز برخورد با مشتريان و در نهايت شيوه ی عملکرد کارکنان عوض شد .
ارزش کارمند
ارزش يک کارمند را موقعيت و پست سازمانی او مشخص نمی کند ، بلکه ارزش هرکارمندی وابسته به ميزان رضايتی است که درمشتری ايجاد می کند چون رضايت خالق نيز با رضايت مخلوق به دست می آيد .
داستانهای مدیریتی کوتاه و خواندنی
عتیقه فروش
عتیقهفروشی، در روستایی به منزل رعیتی ساده وارد شد. دید كاسهای نفیس و قدیمی دارد كه در گوشهای افتاده و گربه در آن آب میخورد. دید اگر قیمت كاسه را بپرسد رعیت ملتفت مطلب میشود و قیمت گرانی بر آن مینهد.
لذا گفت: عموجان چه گربه قشنگی داری! آیا حاضری آن را به من بفروشی؟ رعیت گفت: چند میخری؟ گفت: یك درهم.
رعیت گربه را گرفت و به دست عتیقهفروش داد و گفت: خیرش را ببینی.
عتیقهفروش پیش از خروج از خانه با خونسردی گفت: عموجان این گربه ممكن است در راه تشنهاش شود بهتر است كاسه آب را هم به من بفروشی.
رعیت گفت: امکان ندارد! من با این کاسه تا به حال پنج گربه فروختهام. كاسه ام فروشی نیست!
"همیشه نباید راه حل خود را بهترین راه حل دانست."
بینش تصمیم گیری خوب
بینش تصمیم گیری خوب
گروهی از بچه ها در نزدیکی دو ریل راه آهن، مشغول به بازی کردن بودند. یکی از این دو ریل قابل استفاده بود ولی آن دیگری غیرقابل استفاده. تنها یکی از بچه ها روی ریل خراب شروع به بازی کرد و پس از مدتی روی همان ریل غیرقابل استفاده خوابش برد.3 بچه دیگر هم پس از کمی بازی روی ریل سالم، همان جا خوابشان برد. قطار در حال آمدن بود ، و سوزن بان تنها می بایست تصمیم صحیحی بگیرد. سوزن بان می تواند مسیر قطار را تغییر داده و آن را به سمت ریل غیرقابل استفاده هدایت کند و از این طریق جان 3 فرزند را نجات دهد و 1 کودک قربانی این تصمیم گردد و یا می تواند مسیر قطار را تغییر نداده و اجازه دهد که قطار به راه خود ادامه دهد.
سوال:
اگر شما به جای سوزن بان بودید در این زمان کوتاه و حساس چه نوع تصمیمی می گرفتید؟
بیشتر مردم ممکن است منحرف کردن مسیر قطار را برای نجات 3 کودک انتخاب کنند و 1 کودک را قربانی ماجرا بدانند که البته از نظر اخلاقی و عاطفی شاید تصمیم صحیح به نظر برسد اما از دیدگاه مدیریتی چطور .... ؟
در این تصمیم، آن 1 کودک عاقل به خاطر دوستان نادان خود (3 کودک دیگر) که تصمیم گرفته بودند در آن مسیر اشتباه و خطرناک، بازی کنند، قربانی می شود.
این نوع معضل هر روز در اطراف ما، در اداره ، جامعه در سیاست و به خصوص در یک جامعه دموکراتیک اتفاق می افتد، اقلیت قربانی اکثریت احمق و یا نادان می شوند.
کودکی که موافق با انتخاب بقیه افراد برای مسیر بازی نبود طرد شد و در آخر هم او قربانی این اتفاق گردید و هیچ کس برای او اشک نریخت. کودکی که ریل از کار افتاده را برای بازی انتخاب کرده بود هرگز فکر نمی کرد که روزی مرگش اینگونه رقم بخورد.
اگرچه هر 4 کودک مکان نامناسبی را برای بازی انتخاب کرده بودند ولی آن کودک تنها قربانی تصمیم اشتباه آن 3 کودک دیگر که آگاهانه تصمیم به آن کار اشتباه گرفته بودند شد. اما با این تصمیم عجولانه نه تنها آن کودک بی گناه وعاقل جانش را از دست داد بلکه زندگی همه مسافران را نیز به خطر انداخت زیرا ریل از کار افتاده منجر به واژگون شدن قطار گردید و همه مسافران نیز قربانی این تصمیم شدند و نتیجه این تصمیم چیزی جز زنده ماندن 3 کودک احمق نبود.
مسافران قطار را می توان به عنوان تمامی کارمندان سازمان فرض کرد و گروه مدیران را همان کودکانی در نظر گرفت که می توانند سرنوشت سازمان (قطار) را تعیین کنند.
گاهی در نظر گرفتن منافع چند تن از مدیران که به اشتباه تصمیمی گرفته اند، منجر به از دست رفتن منافع کل سازمان خواهد شد و این همان قربانی کردن صدها نفر برای نجات این چند نفر است.
زندگی کاری همه مدیران پر است از تصمیم گیری های دشوار . با عدم اتخاذ تصمیمات صحیح به سبک مدیریتی، به پایان زندگی مدیریتی خود خواهید رسید.
"به یاد داشته باشید آنچه که درست است همیشه محبوب نیست... و آنچه که محبوب است همیشه حق نیست!"
ماجرای آزمون استخدام
داشت. بدين منظور آزموني برگزار كرد كه تنها
يك پرسش داشت. پرسش اين بود :
شما در يك شب طوفاني سرد در حال رانندگي از
خياباني هستيد. از جلوي يك ايستگاه اتوبوس
در حال عبور كردن هستيد. سه نفر داخل
ايستگاه منتظر اتوبوس هستند.
يك پيرزن كه در حال مرگ است. يك پزشك كه
قبلاً جان شما را نجات داده است. يك خانم/آقا
كه در روياهايتان خيال ازدواج با او را
داريد. شما ميتوانيد تنها يكي از اين سه
نفر را براي
سوار نمودن بر گزينيد. كداميك را انتخاب
خواهيد كرد؟ دليل خود را بطور كامل شرح دهيد:
پيش از اينكه ادامه حكايت را بخوانيد شما
نيز كمي فكر كنيد ....